game of love and hate(part 16)
روز عروسی
ات:بلخره اون روز شوم رسید امروز مجبور بودم خودمو خوشحال ترین و خوشبخت ترین دختر نشون بدم اما انگار صد تا چاقوی داغو کردن توی قلبم
آرایش گر:عزیزم کارت تموم شد
ات:مرسی .توی آینه خودمو میدیدم خیلی خوشگل شده بودم اما نمیخوام الان خوشگل برسم ،چرا
آرایش گر :آقا داماد اومدن
ات:کاشکی نمیومد(توی دلش )
ات:از همه گی ممنونم فعلا خدافظ
آرایش گرها :خدا نگهدار امید وارم خوشبخت بشید
ات:ممنون خدا حافظ . رفتم پایین تهیونگ یا کت شلوار و مدل موی قشنگش و دسته گلم جلوی ماشین وایساده بود شاید برای یه دختر دیگه خیلی جذاب بود اما برای من نه
تهیونگ:سلام
ات:سلام
تهیونگ:سوار شو بریم
ات:باشه
ات:یعنی فقط همین سوارشو یعنی نمیخواد بگه که خوشگل شدی یا یه همچین چیزی
چند دقیقه بعد
تهیونگ:رسیدیم پیاده شو راستی لبخند بزن خودتو شاد نشون بده
ات:باشه
ات:وارد سالن شدیم همه کلی خوشحال بودن فکر کنم فقط منو تهیونگ خوشحال نبودیم رسیدیم ته سالن روبه روی هم دیگه وایسادیم
عاقد :خانم ات هرچی گفتم بعد از من تکرار کنید
ات:اوهم
عاقد :شروع میکنم. من ات سوگند یاد میکنم در شادی غم در سختی و آسانی در سلامتی و بیماری در فقر و ثروت درکنار تو خواهم بود
ات:من ات سوگند یاد میکنم در شادی غم درسختی و آسانی در سلامتی و بیماری در فقر و ثروت در کنار تو خواهم بود
عاقد :آقای تهیونگ هرچی گفتم رو بعد از من تکرار کن
تهیونگ:باشه
عاقد :من تهیونگ سوگند یاد میکنم در شادی و غم در سختی و آسانی در سلامتی و بیماری در ثروت و فقر در کنار تو خواهم بود
تهیونگ:من تهیونگ سوگند یاد میکنم در شادی و غم در سختی و آسانی در سلامتی و بیماری در ثروت و فقر در کنار تو خواهم بود
عاقد من شمارا زن و شوهر اعلام میکنم
ات:کل سالن با صدای دست ها پر شده بود اما من دلم نمی خواستم این صدا هارو بشنوم تهیونگ دستمو گرفت و حلقه رو وارد دستم کرد منم دست های تهیونگ رو گرفتم و حلقه رو وارد دستش کردم وبعد از اینکه از مهمونا پذیرایی شد مهمونا کم کم رفتن
ات:بلخره اون روز شوم رسید امروز مجبور بودم خودمو خوشحال ترین و خوشبخت ترین دختر نشون بدم اما انگار صد تا چاقوی داغو کردن توی قلبم
آرایش گر:عزیزم کارت تموم شد
ات:مرسی .توی آینه خودمو میدیدم خیلی خوشگل شده بودم اما نمیخوام الان خوشگل برسم ،چرا
آرایش گر :آقا داماد اومدن
ات:کاشکی نمیومد(توی دلش )
ات:از همه گی ممنونم فعلا خدافظ
آرایش گرها :خدا نگهدار امید وارم خوشبخت بشید
ات:ممنون خدا حافظ . رفتم پایین تهیونگ یا کت شلوار و مدل موی قشنگش و دسته گلم جلوی ماشین وایساده بود شاید برای یه دختر دیگه خیلی جذاب بود اما برای من نه
تهیونگ:سلام
ات:سلام
تهیونگ:سوار شو بریم
ات:باشه
ات:یعنی فقط همین سوارشو یعنی نمیخواد بگه که خوشگل شدی یا یه همچین چیزی
چند دقیقه بعد
تهیونگ:رسیدیم پیاده شو راستی لبخند بزن خودتو شاد نشون بده
ات:باشه
ات:وارد سالن شدیم همه کلی خوشحال بودن فکر کنم فقط منو تهیونگ خوشحال نبودیم رسیدیم ته سالن روبه روی هم دیگه وایسادیم
عاقد :خانم ات هرچی گفتم بعد از من تکرار کنید
ات:اوهم
عاقد :شروع میکنم. من ات سوگند یاد میکنم در شادی غم در سختی و آسانی در سلامتی و بیماری در فقر و ثروت درکنار تو خواهم بود
ات:من ات سوگند یاد میکنم در شادی غم درسختی و آسانی در سلامتی و بیماری در فقر و ثروت در کنار تو خواهم بود
عاقد :آقای تهیونگ هرچی گفتم رو بعد از من تکرار کن
تهیونگ:باشه
عاقد :من تهیونگ سوگند یاد میکنم در شادی و غم در سختی و آسانی در سلامتی و بیماری در ثروت و فقر در کنار تو خواهم بود
تهیونگ:من تهیونگ سوگند یاد میکنم در شادی و غم در سختی و آسانی در سلامتی و بیماری در ثروت و فقر در کنار تو خواهم بود
عاقد من شمارا زن و شوهر اعلام میکنم
ات:کل سالن با صدای دست ها پر شده بود اما من دلم نمی خواستم این صدا هارو بشنوم تهیونگ دستمو گرفت و حلقه رو وارد دستم کرد منم دست های تهیونگ رو گرفتم و حلقه رو وارد دستش کردم وبعد از اینکه از مهمونا پذیرایی شد مهمونا کم کم رفتن
- ۶.۱k
- ۲۳ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط